رابطه بیت المعمور با نزول قرآن
ذهنیتی که در عصر اصحاب و تابعین در مورد بیت المعمور به وسیله منقولات آنان به وجود آ مده
بود به حل مشکلی که در باره نزول قرآن پیش آمد کمک کرد، البته طبق سلیقه کسانی که به منطقی بودن خود نمی اندیشند .
مشکل این است که از طرفی در قرآن آمده است : « شهر رمضان.......( 19) و (20) که از این آیات
معلوم می شود قرآن در ماه رمضان و در شبی مبارک و شب قدر نازل شده است .
و از طرفی از تاریخ قرآن معلوم است که قرآن در طول بیستو سه سال دوران نبوت رسول خدا(ص)
به تدریج قسمت به قسمت طبق نیاز زمان بر رسول اکرم (ص) نازل گشته است . برای حل مشکل
گفته اند : قران یک نوبت به طور دفعی جملگی به صورت کامل در آسمان به بیت المعمور نازل شده ، و بعداً به تدریج قسمت به قسمت طبق نیاز زمان و در زمین بر قلب رسول خدا (ص) نازل گشته است.از ابن عباس نقل کرده اند که در این رابطه گفته است : « ..ان لیله.........رسلا رسلا »( 21)
یعنی شب قدر همان شب مبارک است و در رمضان قرار دارد،قرآن جملگی به طور دفعی از « زبر» به بیت المعمور نازل شد و بیت المعمور مواقع ستاره ها در آسمان دنیاست .هما نجا که قرآن فرود آمد . پس از آن قرآن در قسمتهای گو ناگون قطعه قطعه بر محمد (ص) نازل شد که حاوی امر و نهی است و در باره مسائل جنگ ها سخن می گو ید . قا ئلان به وجود بیت المعمور ی که ابو هر یره
ها ترسیم کرده اند و شرح آن گذشت جهت حل مشکل یاد شده ، راه حل مزبور را ذکر کرده اند
که برای قرآن دو نزول بوده است ، یکی دفعی و دیگری تدریجی .
ما اطمینان نداریم که این راه حل از مغز ابن عباس تراوش کرده باشد ، زیرا وی مردی با هوش و نکته سنج بود و در طول ملازمت و مصاحبتبا حضرت علی (ع) از امام کسب علم کرده است و
بسیاری از مسائل دقیق را خوب می فهمید و تقریر می کرد ، و بعید است که این راه حل دور از ذهن را ابن عباس ابداع کرده باشد . واین احتمال وجود دارد که در عصر خلفای عباسی این راه حل را به ابن عباس که جد این خلفاء بود نسبت داده باشند تا مورد تأ یید خلفاء واقع شود ودر
جامعه ترویج گردد.
در اینجا ابها ماتی وجود دارد که قا ئلان به این راه حل باید در باره آنها تو ضیح بدهند ، آن مسائل
به قرار ذیل است :
1-چه ضرروتی ایجاب می کرد که قرآن دو نزول داشته باشد . یکی دفعی در آسمان و دیگری تدریجی در زمین و بر قلب رسول خدا با اینکه یک نزول تدریجی کافی بود؟
2-آیادربیت المعمورکه مسجدی است درآسمان شخصی وجود داشت که وحی قرآنی رادریافت کند؟اگروجود داشت اوانسان بودیافرشته؟اگرانسان بود او کیست؟ و اگر فرشته بود نامش چیست؟
3- اگر شخصی در بیت المعمور نبود که وحی قرآنی را دریافت کند ، آیا قرآن به خود بیت المعمور نازل شد؟ و به عبارت دیگر: آیا بیت المعمور خودش وحی را دریافت کرد؟
4-اگر چنین است آیا بیت المعموردارای شعور و ادراک و استعداددریافت وحی است؟
5-آیا بیت المعمور این وحی قرآنی را از خدا دریافت کرد یا از جبرئیل ؟
6- آیا قرآنی که که بیت المعمور نازل شد در کتابی نوشته وثبت گردیده بود ودر آن جا نهاده شد ؟
7-آیاپس ازآن که به تدریج قرآن به طور کامل به قول آنان از بیت المعمور بر رسول خدا (ص) نازل
شد باز هم قرآنی که در بیت المعمور بود باقی ماند ؟
8- اگر باقی ماند چه ضرورتی باقی ماندنش را ایجاب می کرد ؟ نسخه قرآن زمینی راهنمای مردم است ، که باید به قرآن عمل کنند تا رستگار شوند ، نسخه قرآن بیت المعموری راهنمای چه کسانی است ؟
9-آیاراهنمای هیچ کس نیست وبه صورت موجودی عاطل وبی اثر همچنان دربیت المعمورباقی است تا قیامت ؟
گمان می رودکسانی که قرآن بیت المعموری را مطرح کرده اند اگر با این گونه سئوالات وابهامات روبه رو می شدند نزول قرآن را به بیت المعمور مطرح نمی کردند .
تسلط گفته گروه ابو هریره
آن چه از منابع عامه درباره ی بیت المعمور ونزول قرآن در آن نقل کردیم در محیط های علمی و تفسیری عامه به عنوان قول وفکرمسلط شناخته شدوچون از ناحیه گروه ابوهریره که مورد حمایت
وتأیید حکومت بودند ابداع وترویج گشته بود کسی جرأت مخالفت با آن را نداشت .
به دنبال این جریان بود که این فکر در بین مفسران قرآن از قرنی به قرن دیگر منتقل می شد . مفسران آن را اجماعی وغیر قابل تردید تلقی می کردند واین نظر بین مفسران عامه پیوسته اظهار و تکرار می گشت .
قرطبی مفسر بزرگ عامه در قرن هفتم هجری می نویسد :
« لاخلاف فی ان..... عشرین سنـة » (22)
یعنی در این مطلب اختلافی نیست که قرآن از لوح محفوظ در شب قدرجملگی نازل شد وآن را در
بیت العزه یعنی بیت المعمور نهادند که در آسمان دنیاست وپس از آن جبرئیل که درود خدا بر او بادقسمت به قسمت، آن را در اوامر ونواهی واسباب نزول دیگر نازل می کرد واین نزول تدریجی در
بیست سال به انجام رسید .
این که قرطبی می گوید:« در این مطلب اختلافی نیست » دلیل است که در قرن هفتم هجری یعنی
عصر قرطبی فکر مسلط در مورد نزول قرآن همان دو نزول یکی دفعی ودیگری تدریجی بوده است که از صحابه وتابعین به نسل های بعد رسیده بود.
بدیهی است این فکرازهمان زمانی که تألیف کتاب های تفسیروحدیث شروع شدیعنی در قرن دوم هجری درمحیط اسلامی ازقول صحابه وتابعین دردفاتر حدیث و تفسیرثبت گشت و می توان گفت : ازاواسط قرن دوم هجری به بعداین فکر روز به روز شایع تر می شد تا آن که به عنوان فکر مسلط و غیرقابل خدشه همه جا مطرح گشت وقهراً مورد قبول واقع شد وکسی مناقشه نکرد .
انتساب این فکر به امام صادق
درنیمه دوم قرن دوم هجری این فکربه وسیله راویان بی احتیاط اهل سنت به امام صادق (ع)نسبت
داده شدودرکتاب های حدیث واردگشت وازآن پس محدثان شیعه آن راازعامه گرفته ودرکتابـهای
حدیثی خوددرج کردندوحتی بعضی محدثان شیعه به صحت آن معتقد شدند.شیخ صدوق درکتاب امالی دراین رابطه حدیثی راکه راویان اصلی آن ازاهل سنت هستند بدین صورت نقل می کند:
« حدثنا احمد بن محمد بن ....... عشرین سنـة » (23)
یعنی احمدبن محمدبن یحیی العطاربرای ماازسعدبن عبدالله نقل کرد واواز قاسم بن محمد اصفهانی
واو از سلیمان بن داوود منقری واو از حفص بن غیاث که او گفت : به جعفر بن محمد صادق گفتم: درباره ی قول خدا که می گوید:«شهررمضان الذی انزل فیه القرآن» برای من توضیح بده که چگونه
قرآن در ماه رمضان نازل شد با این که می دانیم قرآن از اول تا آخر در مدت بیست سال نازل شده است؟جعفربن محمد گفت:قرآن جملگی ویکپارچه به طور دفعی به بیت المعمورنازل شد وسپس در
مدت بیست سال به تدریج از بیت المعمور فرود آمد .
شرح حال راویان این حدیث بدین قرار است :
1- احمدبن محمد بن یحیی العطار درباره ی رد وقبول حدیث او واین که قابل اعتماد است یا نه بین علمای رجال اختلاف است .( 24)
2- سعدبن عبدالله اشعری قمی مورد قبول علمای رجال است . (25)
3- قاسم بن محمد اصفهانی مورد قبول علماء نیست وبه حدیث او اعتماد نمی کنند . ( 26 )
4- سلیمان بن داوود منقری (م 234 هـ ) از راویان عامه است وبعضی از علمای رجال اهل سنت
درباره ی او گفته اند :
الف- او از شیاطین انس است .
ب- در نقل حدیث دروغ می گوید .
ج – مشروبات الکلی می نوشیده ومست می شده است .
د- اهل فسق وفجور وانحراف جنسی بوده است .
هـ - کذاب بوده وجعل حدیث می کرده .
و – سند جعلی برای روایات می ساخته است .(27)
علمای رجال اهل سنت که این نقاط ضعف را برای سلیمان داوود منقری ذکر کرده اند او را متهم به تشیع نکرده اندوبااین نقاط ضعفی که برای او ذکرنموده اند اعتماد بعضی از علمای شیعه به وی زیر سئوال می رود وقابل مناقشه است ونظر علمایی از شیعه که او را قابل اعتماد نمی دانند موجه تر می نماید.
5- حفص بن غیاث ( م194هـ) قاضی هارون الرشید بوده و از راویان عامه است، بعضی از علمای
رجال در باره او گفته اند :
الف- حدیثی را که فقط حفص بن غیاث نقل کند و دیگران نقل نکنند نمی توان قبول کد.(28)
ب- او کثیر الغلط بوده است.(29)
ج- حافظه او ضعیف بود و به حدیثهایی که از حافظه نقل می کند نمی توان اعتماد کرد.
د- همه حدیثها یی که او در بغدادو کوفه نقل کرده یعنی سه تا چهار هزار حدیث از حا فظه اش
بوده است . (30)
هـ - احمد بن حنبل و محمد بن سعد صاحب طبقات گفته اند : حفض بن غیاث مد لس بوده و در نقل حدیث تدلیس می کرده است. (31) زمخشری در باره مدلس می گوید: « والمدلس...سمه منه»
(32) یعنی مدلس حدیثش قبول نمی شود و او کسی است که نام شخصی را که حدیث را از او شنیدهاست ذکر نمی کند و نام راوی با لاتر از او را ذکر می کند و می نمایاند که حدیث را از او
شنیده است .