سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شخص راستگو با راستگویی خود، سه چیز را بهدست می آورد : اعتماد، دوستی و شکوه [در دل ها] . [امام علی علیه السلام]
علوم قرآن و حدیث
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» تفسیر1 بخش چهارم

نقاط ضعف این حدیث

 

نقاط ضعف چشمگیری که در سند حدیث مزبور وجود دارد از این قرار است:

1-   راوی سوم آن یعنی قاسم بن محمد اصفهانی مورد اعتماد و قبول علماء نیست.

2-   راوی چهارم آن یعنی سلیمان بن داوود منقری نزد هممسلکان خود یعنی علمای اهل سنت

 

متهم به دروغگویی و جعل حدیث است .

3-   راوی پنجم آن یعنی حفص بن غیاث متهم است که هم حا فظه اش ضعیف بوده و هم حدیثها را از حا فظه نقل می کرده و هم مد لس بوده و حدیث را از کسی نقل می کند که آن

را از او نشنیده بوده ولی وانمود می نماید که از او شنیده است .با این نقاط ضعفی که در سند

این حدیث هست سه احتمال در مورد آن به وجود می آید که موجب بی اعتباری آن می شود،

بدین شرح :

1-   احتمال دارد قاسم بن محمد اصفهانی آن را جعل کرده باشد چون او مورد سوء ظن علماء می باشد.

2-   امکان دارد سلیمان بن داوود منقری همان مطلبی را که در بین عامه رایج بود که قرآن دو

نزول داشته است ، یکی دفعی و دیگری تدریجی در قالب حدیث ریخته و آن را از طریق حفص بن

غیلث به امام صادق (ع)نسبت داده باشد ، چون او متهم به جعل حدیث است .

3-   احتمال دارد حفص بن غیاث حدیث مزبور را از یک راوی سنی که طبقه اش پائین تر از امام

صادق (ع) بوده شنیده باشد ولی آن را از راه تدلیس به آن حضرت نسبت داده باشد ، وقبلاً دانستیم که حفص مدلس بوده و احتمال تدلیس حفص بن غیاث در این حدیث وقتی تقویت می شود که می بینیم حفص بن غیاث در رجال شیخ طوسی (ص118) از راویان امام محمد باقر (ع)

شمرده شده است . یعنی شیخ طوسی در جایی دیده که در سند حدیثی حفص بن غیاث از امام

محمد باقر (ع) بلا واسطه نقل حدیث می کند واز اینرو حفص را از راویان آن حضرت شمرده ، در

حالی که تولد حفص بن غیاث سال 117 هجری است. (33) و وفات امام باقر (ع) سال 114 یا 116

هجری می باشد ، یعنی حفص بن غیاث بعد از وفات امام محمد باقر (ع) متو لد شده است ، پس او

 نمی تواند از آن حضرت بلا واسطه نقل حدیث کند ولی از راه تدلیس حدیثی را که از راوی

پا یین تر شنیده ، به امام باقر (ع) که طبقه اش با لاتر بوده نسبت داده و وانمود کرده که از آن

حضرت شنیده است.با  توضیحاتی که داده شد معلوم گشت که حدیث مزبور بی اعتباراست و

نمی توان به مد لول آن معتقد شد و باور کرد که قرآن دو نزول داشته است یکی دفعی و دیگری تدریجی ، ولی با این وصف می بینیم که شیخ صدوق رضوان الله علیه نه تنها حدیث مزبور را در امالی نقل کرده بلکه به مد لول آن معتقد شده و آن را اظهار نموده است .

اعتقاد شیخ صدوق

شیخ صدوق در کتاب اعتقادات می فرماید : « اعتقادنا......» ( 34) یعنی اعتقاد ما در باره قرآن

این است که همه قرآن به طور دفعی در ماه رمضان در شب قدر به بیت المعمور نازل شده و سپس

در مدت بیست سال تدریجاً بر رسول خدا (ص) نازل گشته است . می بینیم که صدوق مضمون

همان حدیثی را که در کتاب امالی آورده و قبلاً نقل شد در اینجا به عنوان یک اعتقاد ثبت کرده

است و حتی مدت نزول تدریجی قرآن را طبق حدیث مزبور بیست سال ذکر کرده است و این موافق نقلی است که بعضی از عامه نموده و گفته اند :شروع نبوت رسول خدا (ص) در چهل وسه سالگیبوده (35) که طبق این نقل مدت نبوت بست سال می شود ولی قول مشهور این است که مدت نبوت رسول اکرم (ص) بیست وسه سال بوده ، وقبلاً روشن شد که سند حدیث نامبرده  بی اعتبار است وناقلان اصلی آن راویان بی احتیاط اهل سنت  هستند که متهم به دروغگویی وتدلیس می باشند .ضمنامعلوم نیست مرحوم صدوق در اینجا خواسته است اعتقاد خود را بیان کند یا اعتقاد شیعه امامیه را ؟ اگر اعتقاد خودرا گفته است ایت اعتقاد مبنی بر یک حدیث بی اعتبار است واگر اعتقاد شیعه امامیه را گفته است باید دانست که این یک مسأله نظری وقابل بحث است که باید در باره آن اجتهاد شود ونمی توان آن را به عنوان یک عقیده مورد اتفاق نسبت داد ، چنانکه بعضی از علمای شیعه  مانند شیخ مفید این عقیده را نقد کرده وآن را مردود دانسته است .

اعتراض شیخ مفید    

شیخ مفید در اعتراض ه شیخ صدوق می فرماید :« ... الذی ذهب  .   .  .  .  التی نجادلک فی زوجها  .  .  .  .» (36) و هذه قصه  ..  .  .  .  . ( 37)

یعنی گفته صدوق در باره نزول دفعی وتدریجی قرآن مضمون خبر واحدی است که نه موجب علم است ونه عمل و اینکه قسمتی از قرآن به دنبال اسباب نزولی که حادث می شد در حالی که بعد از حال دیگر نازل می گشت برخلاف مضمون حدیث مزبور دلالت دارد ، زیرا اینگونه آیت مشتمل است  بر حکم آن حوادث وذکر آنچه اتفاق افتاده واین ممکن نیست مگر اینکه نزول این آیات بعد از تحقق اسباب نزول باشد . یک نمونه از این آیات ، آیه ای است که درباره حکم ظهار آمده و مجادله زنی در باره رفتار شوهرش را حکایت می کند ، آیه مزبور خطاب به رسول خدا(ص)

 می گوید : « خدا سخن زنی را که در باره شوهرش با تو مجادله می کرد شنید ». می دانیم قصه شکایت این در مدینه واقع شده وگونه ممکن است آیاتی که در باره مجادله این زن آمده در مکه وقبل از هجرت نازل شود حکایت کند که این قصه واقع شده، در حالی که هنوز واقع نشده است وبعداً در مدینه واقع سد ؟ واگر قصه های قرآن را دنبال کنیم بسیاری از این نمونه ها خواهیم یافت و سخن گسترده خواهد شد .     

 

تذکر دو نکته  

1-می دانیم که تبادر وتفاهم عرفی در محیط نزول قرآن وسیله درک معانی قرآن است ، مثلاً در جوّ  نزول قرآن  وقتی  که آیه  « إنّا انزلناه فی لیله القدر »  نازل می شود  به ذهن  مردم  متبادر  می شود که ضمیرمفعول در « انزلناه » به قرآن برمی گردد وهمراه آن تبادر دیگری  نیز وجود دارد ، وآن این است که به ذهن مردم متبادر می شود که این آیه می گوید : قرآن را بر رسول خدا (ص) نازل کردیم وهرگز به ذهن مردم متبادر نمی شود که آیه می خواهد بگوید : قرآن را مثلاً برآسمان یا عرش نازل کردیم واگر کسی تصور کند که این آیه مثلاً می گوید  : ماقرآن را بربیت المعمور یا عرش یا کرسی نازل کردیم ، این تصور بر خلاف تبادر وتفاهم عرفی خواهد بود . بنابر این در تفسیر آیه « شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن »(38) وآیه« إنا انزلناه فی لیله المبارکه » (39)    

وآیه « إنا انزلناه فی لیله القدر» (40)  نمی توان گفت که این آیات می گویند ، قرآن به بیت المعمور

نازل شده زیرا این معنی به ذهن هیچکس متبادر نمی شود و خلاف آن متبادر می شود یعنی نزول قرآن بر رسول خدا( ص)  .

از اینجا روشن می شود حدیث امالی صدوق که می گوید : معنای آیه « شهررمضان الذی انزل فیه القرآن » این است که قرآن بربیت المعمورنازل شد ، مضمون این حدیث بر خلاف تبادر وتفاهم عرفی است واعتماد مرحوم صدوق به حدیث مزبور موجه نیست .

2- ایه « شهررمضان الذی انزل فیه القرآن » ودو آیه دیگر که قبلاً ذکر شد ممکن نیست به این معنی باشد که کل قرآن بدون استثناء در ماه رمضان ودر شبی مبارک ودر شب قدر در بیت المعمور نازل شد ، چون مدلول سه آیه مزبور شمل خود این سه آیه نمی شود زیرا نمی توان گفت : مثلاًآیه  « إنا انزلناه فی لیله القدر» می گوید : کل قرآن را حتی همین آیه را در شب قدر نازل کردیم ، وهمچنین دو آیه دیگر ،بنابر این اگر کسی بخواهد بگوید : سه آیه یاد شده دلالت دارندکه کل قرآن جمل در بیت المعمور نازل شده است باید این سه آیه را استثناء کند ونتیجه این می شود که کل قرآن به استثنای این سه آیه بطور دفعی در ماه رمضان در بیت المعمور نازل شده واین آیه بر خلاف مدلول  حدیث سابق است که مورد اعتماد واستناد مرحوم صدوق بود ،زیرا حدیث سابق سه آیه نامبرده را استثناء نمی کند ودر نتیجه حدیث مزبور با مدلول سه آیه یاد شدههماهنگ نیست وحدیثی که با قرآن هم آهنگ نباشد مردود است .

رعایت تناسب بین زمان ومکان

آیه « شهررمضان الذی انزل فیه القرآن » زمان نزول قرآن را ماه رمضان تعیین کرده است واز

طرفی ماه رمضان متعلق به زمین واهل زمین است نه به آسمان واهل آسمان ، چون ماههای قمری

برای آسمان واهل آن   معنی ندارد ، حالا که زمان نزول قرآن یعنی ماه رمضان متعلق به اهل زمین است باید مکان نزول /ان نیز در زمین باشد نه در بیت المعمور وآسمان ،بنابراین اگر ما  بگوییم : آیه یاد شده می خواهدبگوید :قرآن   در ماه رمضان که متعلق به زمین واهل زمین است  نازل شد ولی نه در زمین بلکه در آسمان ودر بیت المعمور ، اگر چنین بگوییم تناسب بین زمان ومکان نزو ل قرآن  را رعایت  نکرده ایم واین بر خلاف بلاغت قرآن است .

واین نقطه ضعف دیگری است برای حدیث بی اعتباری که قبلاًنقل شد ومی گوید : کل قرآن به طور

دفعی درماه رمضان به بیت المعمور نازل شد ومرحوم صدوق حدیث مزبور را در امالی نقل کرده ودر

کتاب اعتقادات به آن اعتماد واستناد نموده است بدون این که از حدیث نام ببرد.

نکته دیگر این که: آیه « شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس ....» می گوید : قرآن که در ماه رمضان نازل شدهادی وراهنمای مردم است ازطرف دیگرحدیث امالی صدوق می گوید: قرآن در

ماه رمضان دربیت المعمور نازل شد ومعلوم است قرآنی که دربیت المعموردرآسمان باشد نمی تواند

هـادی وراهنمای مردم باشد،بنابراین حـدیث امــالی صدوق باآیه مزبورهماهنگ نیست وازاین رو نمی تواند مورد قبول باشد ودر روایات آمده که اگر حدیثی با قرآن موافق نباشد مردود است

در اینجا سؤ الی پیش می آید که چگونه  ممکن است محدث عالمی مثل صدوق یک حدیث ضیف وبی اعتبار را مبنای عقیده خود قرار دهد ودر آن مناقشه نکند !؟

شاید بتوان در توجیه این مسأله چنین گفت که گاهی یک محدث مخلص که مجذوب عظمت وشخصیت ائمه است هنگامی که می بیند حدیثی به امام معصوم نسبت داده می شود چون محم محبت وعشق امام  است برای او صحوی رخ نمی دهد تا عمیقاً بیندیشد وناقدانه در صحت حدیث مناقشه کند وآنرا به نقد بکشد واحیاناً ردکند  واز اینرو تسلیم حدیث  شده  و محتوای حدیث را می پذیرد وبه آن معتقد می گردد . وباید گفت که جاعلان حدیثهای ساختگی به این نکته توجه داشته اند که می توانند با نسبت دادن حدیثهای جعلی به پیغمبر وائمه (ع) عده ای از عاشقان مقام نبوت وامامت را بفریبند وآنان را تحت تأثیر این عشق پاک  به محتوای حدیثهای ساختگی معتقد سازند وبا این انگیزه وامید ، حدیثهای زیادی ساختند ومنتشر کردند وتاحد زیادی هم به هدف خود رسیدند .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد جواد نجفی ( سه شنبه 86/10/25 :: ساعت 9:30 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شیعه
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 25
>> بازدید دیروز: 10
>> مجموع بازدیدها: 173689
» درباره من

علوم قرآن و حدیث
محمد جواد نجفی
نام و نام خانوادگی: محمد جواد نجفی مدرک تحصیلی: دکترای علوم قرآن و حدیث و دانشجوی دکتری در رشته فرهنگ و تمدن اسلامی از دانشگاه تهران عضو هیئت علمی دانشگاه قم

» پیوندهای روزانه

تفسیر 2 کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث [448]
[آرشیو(1)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
تاثیر قرآن بر علوم ادبی[51] .
» آرشیو مطالب
متفرقه
تأثیر قرآن بر علوم ادبی
تفسیر 3
تمدن اسلامی
نسب شناسی در دوره اسلامی
تدوین دانشنامه زنان مدرس قرآن در آکسفورد
تفسیر 1
سرفصل ها و منابع رشته علوم قرآن و حدیث در مقطع کارشناسی
دیدگاه های قرآنی
تفسیر 2: سوره انسان
تاریخ اسلام
نمونه سؤالات درس انگلیسی
زمستان 1386
تابستان 1386
بهار 1386
پاییز 1385

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
خلوت تنهایی
....چند کیلو امیدواری .....
طب قدیم + طب قرآنی = درمان
دکتر مؤدب
عشق الهی:‏ نگاه به دین با عینک عشق و عاشقی
سفینه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان






» طراح قالب